ميخواهمت .. با من بمان

عشق را جستجو ميكردم خيلي عاشقانه.. به وجود نازنينت برخورد كردم.. در زندان انفرادي آغوشم به حبس ابد محكومت كردم عشقم را با تمام وجود دوست دارم عشقي كه فقط براي خودم است ميخواهم هميشه اسير عشقه تو باشم.... ميخواهم در راه عشقه تو شاهرگم را شاهراهه شاديهايت كنم ميخواهم دود همه ي اسپندها را براي عشقم شمايل ابر در آسمان كنم تا بارش عطرش به مشام همه برسد تا از چشم بد به دور باشد . . ميخواهمت.... + نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۱/۰۲/۲۲ساعت 18:34  توسط محبوبه غلامي  |  ميخواهمت .. با من بمان...ادامه مطلب

دوست دارم در اين گرماي طاقت فرسا پيراهني از جنس تو داشته باشم با نسيم خنك بوسه هايت.. و من پيچك شوم بر پيكر داغت تا تلافي كنم نسيمهاي خنك دلچسبت را.. دوست دارم موهايم را بدست باد نه بلكه به دستهاي پرمهر تو بسپارم تا با نوازشهاي دلنشينت خواب را مهمان چشمان منتظرم كني آنقدر ميخواهم در كنارم بماني تا واژه ي بودن را به معناي واقعي تجربه كنم. و هيچ چيز برايم دلچسبتر از اينكه چشم انداز خانه ام شوي نيست.. ميدانم كه دوستم داري .. از نگاهت .. از صدايت .. از كلامت .. و از اينكه جاي خاليت را در آغوشم پر ميكني و دلتنگي و تنهايي را از آغوشم خالي.. ميخواهم لبهاي سردم را روي لبان آتشينت فرود آورم شايد از دم ميخواهمت .. با من بمان...ادامه مطلب

ميخواهمت .. با من بمان...

آويزه ي گوشه خود خواهم كرد

كلام شيرينت را..

آب و آينه هستيم كه اين چنين

زلال و شفاف

شرشر عشق و انعكاس محبت را

بسوي هم روانه ميكنيم...

/////////////خداوندا شكرت/////////////

ميخواهمت .. با من بمان...

     زلف پريشانم را بدست باد پريشانتر خواهم كرد

تا پريشاني خاطرم زياد به چشم نيايد

دست به ضريح چشمان زيبايت ميكشم

انگار توام اشكهاي شوقت را بدست باران سپرده اي

تا مرا گمراه كني..

باد و باران ساليان سال است كه دوستان صميمي همند..

از راز زلف پريشان و اشك شوق پنهان باخبرند.

پريشانيم را با پاكي اشكهايت شستشو خواهم داد

و اما عشق...

زيباتر از هميشه خود نمايي ميكند...

""دوستت دارم"" اين راز خوشبختي ماست.....

ميخواهمت .. با من بمان...

گلايه ميكند دلم...از كنديه نوك مدادش..دلش ميخواهد با تمام وجود همه ي احساسش را خيلي خوشخط بنويسداما مداد كند است..دلم مينوشت احساس زيبايش را اما موقع بازخواني نو نوشته هايش كوهي از واژه ها را كه روي هم تل انبار شده بودند را ميديدبخدا اينها حرفهاي نرم و لطيفي كه با عشق نوشته بود نيستكند بودن مداد مقصر استعشقم ...دلم نياز دارد..كمك ميخواهداگر تراش را بهش قرض بدي از خواندن پاك نويس هايش اشك خواهي ريختاشك شوق..مگر نه اين است كه دلم براي تو ميتپد؟؟ ... ميخواهمت .. با من بمان...ادامه مطلب

عاشقانه بگويم :

در پوست خود نميگنجم وقتي فكرم را از خودت لبريز ميكني

حس خوبيست وقتي كه دماي بدنم بسيار بالا ميرود

چه طوفاني بپا كرده ضربان قلبم ريتمش شنيدنيست

اين جشن زيبا براي توست

فقط صداي نازت را كم دارد

با حس زيباي عاشقانه ات بخوان

جان ميگيرم...

ميخواهمت .. با من بمان...

خدايا اين سال جديد را بر همه ي عاشقان اهل دل سراسر

عشق 

        محبت

                 دوستي

        و آرامش

قرار بده...

 واما من و همنفسم...

                                 شعله ي عشقمان همچنان شعله ورتر

درست مثل پيش...

                                  ((آمين يا رب العالمين))

ميخواهمت .. با من بمان...

 چقدر گذشت ..  زوده زود.. من و تو  و ملیسای چهار ساله... که ثمره ی عشقناکترین لحظاتمان است.. من همسر تو و تو همسرترینم.. لحظات ناب زندگیمان هفت ساله شدن.. و عشق بی ادایمان هزار ساله.. بزرگ شدن قلب مشترکمان که دختر نازمان هم ربانی زیبا روی آن است را تا ابد مواظبت خواهم کرد.. مثل چشمانم.. رب العشق  تورا بسیار سپاس.. ميخواهمت .. با من بمان...ادامه مطلب

ميخواهمت .. با من بمان...